این پژوهش با تمرکز بر «تفرّق سیاسی» و ضعف های حکمروایی چندسطحی، علل ناکامیِ اجرای طرح مجموعه شهری تهران را واکاوی می کند. رویکرد تحقیق، توصیفی–تحلیلی و مبتنی بر تحلیل اسنادیِ هدایت‑شده است: اسناد بالادست، مصوبات و گزارش های رسمی منتخب در دوره ی پس از 1374، با معیارهای ورود/خروج مشخص و بر پایه ی چارچوب نظری اقتصاد سیاسی فضا، شبکه شهری–منطقه ای و نظریه های برنامه ریزی منطقه ای بررسی شدند. یافته ها نشان می دهد فقدان نهاد هماهنگ کننده ی فرامنطقه ای، تداخل کارکردی و تعارض میان سازمان های بخشی، تمرکز اختیارات و منابع در تهران، و غلبه منطق بازار بر منطق سیاست گذاری فضایی، موجب گسست عملکردی تهران و پیرامون و بی اثر شدن اهداف طرح شده است. مقاله با عملیاتی سازی ابعاد «تفرّق سیاسی» (حکمرانی، برنامه ریزی، قلمرو/فضا، کنشگران، بستر نهادی) و ارائه ی یک مدل مفهومی چهار بُعدی (ساختاری، فرایندی، کنشگران، سیاست گذاری فضایی)، راهکارهایی چون ایجاد نهاد هماهنگی فرامنطقه ای، تفویض اختیارات به سطوح محلی، تنظیم توافق نامه های فضایی بین شهری و تمرکززدایی هوشمند خدمات عمومی را پیشنهاد می کند. این چارچوب می تواند مبنایی برای بازمهندسی حکمروایی در منطقه کلان شهری تهران باشد.